بسم الله الرحمن الرحیم
پیامی را که انبیاء از طریق منبع لایزال الهی به مردم انتقال میدادند؛ عده ای پذیرای دین رحمانی بوده وعده ای در برابر پیام آزادیبخش و عدالتبخش توحیدی قد علم کرده و به مخالفت و عناد در برابرآن برمی خاستند. جباران" قدرتهای مادی و سیاسی خودکامه " ، اَحبار و رُهبان و مُلایان " دستگاه آخوندیسم"، مَلأ ( اشراف _ ثروت اندوزان) ، مُترفین ( افراد عیاش و خوشگذران لجام گسیخته) و بسیاری از مستضعفین (مستضعفینی که ماهیت فرقانی - توحیدی نداشته و قادر به تشخیص حق از باطل نبوده) از جمله کسانی بودند که در برابر انبیاء موضع گیری خصمانه داشته و به مخالفت و برخورد با انبیاء برمی خاستند. این جریانات که حرکت توحیدی انبیاء را مخالف با منافع پلید و شیطانی خود می دیدند، از روشها و اُسلوب های مختلفی برای مبارزه با انبیاء استفاده میکردند، تا جایی که برای رسیدن به اهداف شوم خود از هیچ وسیله ای دریغ نمیکردند، آنها گاه با مسخ و دگرگونی اندیشه های توحیدی به مبارزه بر می خاستند و گاه با ایذاء و شکنجه های وحشیانه و قتل عام انبیاء و دعوتگران و مبلغان شریعت ناب اسلام مانع رشد نهضت توحیدی انبیاء می شدند.
قرآن مبین در آیات متعدد این نکته را اشاره مینماید که مخالفت با انبیاء الهی کماکان وجود داشته است
سوره فرقان آیه 31
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا ﴿۳۱﴾ و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم و همين بس كه پروردگارت هدایت کننده و ياور توست (۳۱)
سوره انعام آیه 34
وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ وَلَقدْ جَاءكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۳۴﴾ و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد و براى كلمات خدا هيچ تغييردهندهاى نيست و مسلما اخبار پيامبران به تو رسيده است (۳۴)
سوره فاطر آیه 4
وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ﴿۴﴾ و اگر تو را تكذيب كنند قطعاً پيش از تو [هم] فرستادگانى تكذيب شدند و [همه] كارها به سوى خدا بازگردانيده مىشود (۴)
شیوه برخورد قوم عاد با شعیب (ع) نشانگر این مسئله میباشد که مخالف و عناد با پیامبران سابقه طولانی داشته است:
سوره شعراء آیات 136 الی 138
قَالُوا سَوَاء عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ ﴿۱۳۶﴾ إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۳۷﴾ وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ ﴿۱۳۸﴾ گفتند خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است (۱۳۶) اين جز شيوه پيشينيان نيست (۱۳۷)و ما عذاب نخواهيم شد (۱۳۸)
شکوه و گلایه نوح(ع) به درگاه الهی بواسطه عدم پذیرش پیام توحیدی از سوی مردم جاهل دوران خویش.
سوره نوح آیات 5 الی 6
قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا ﴿۵﴾ فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا ﴿۶﴾ [نوح] گفت پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم (۵) و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود (۶)
سوره نوح آیه 7
وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا ﴿۷﴾ و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزى انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداى خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر خود افزودند (۷)
قرآن مبین در مورد مخالفان محمد رسول الله (ص) نیز چنین می گوید:
سوره فصلت آیه 26
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ ﴿۲۶﴾و كسانى كه كافر شدند گفتند به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد شايد شما پيروز شويد (۲۶)
جباران و سلاطین جور نه تنها خود به مبارزه و مخالفت با انبیاء می پرداختند، بلکه گاه افرادی را از طریق تهدید و تطمیع جذب میکردند تا آنها نیز با پیامبران به مبارزه بپردازند و نهضت توحیدی را سرکوب ودر نطفه عقیم نمایند، آن
چنانکه فرعون ساحران زمان خود را به وعده طلا و نقره و جاه و مقام جذب خود ساخت تا موسی را رسوا کنند.
سوره شعراء آیات 41 الی 42
فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ ﴿۴۱﴾ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۴۲﴾ و چون ساحران پيش فرعون آمدند گفتند آيا اگر ما غالب آييم واقعا براى ما مزدى خواهد بود (۴۱)گفت آرى و در آن صورت شما حتماً از [زمره] مقربان خواهيد شد (۴۲)
گاهی هم مخالفت و عناد آنچنان ادامه پیدا میکرد که نه تنها انبیاء را تهدید به شکنجه و تبعیداز شهر و دیار خودشان می کردند بلکه به قتل عام آنها نیز اقدام می نمودند.
سوره بقره آیه 61
وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴿۶۱﴾ و پيامبران را بناحق مىكُشتند(۶۱)
سوره نساء آیه 155
وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِيَاء بِغَيْرِ حَقًّ﴿۱۵۵﴾ و كُشتار ناحق آنان [از] انبيا (۱۵۵)
از آیات قرآن چنین استنباط میگردد که انبیاء و مجاهدان فی سبیل الله برای تحقق و تکوین برنامه الله رب العالمین در روی زمین از هیچ کوششی دریغ نمی ورزیدند:
سوره آل عمران آیه 146
وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ﴿۱۴۶﴾ و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او تودههاى انبوه كارزار كردند و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد سستى نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم [دشمن] نگرديدند و خداوند شكيبايان را دوست دارد (۱۴۶)
ابراهیم(ع) هم از جمله پیامبرانی بوده که اعدای رحمان و اخوان شیطان برای کُشتن وی اقدام می کنند، امّا الله رب العالمین وی را نجات می دهد:
سوره عنکبوت آیه 24
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۲۴﴾ و پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند بكشيدش يا بسوزانيدش ولى خدا او را از آتش نجات بخشيد آرى در اين [نجات بخشى خدا] براى مردمى كه ايمان دارند قطعا دلايلى است (۲۴)
بزرگان و کاهنان یهود نیز با یکدیگر به مشورت می پردازند تا عیسی را به قتل برسانند، پس همگی برای کُشتن عیسی همدست و همداستان میگردند و برای قتل او برنامه ریزی می کنند:
سوره نساء آیه 157
وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ﴿۱۵۷﴾و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعاً در مورد آن دچار شك شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مىكنند و يقينا او را نكُشتند (۱۵۷)
درباره قتل موسی(ع) نیز قرآن مبین از زبان فرعون چنین نقل می کند:
سوره غافر آیه 26
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ ﴿۲۶﴾ و فرعون گفت مرا بگذاريد موسى را بكُشم تا پروردگارش را بخواند من مىترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند (۲۶)
مخالفان محمد رسول الله نیز گرد آمدند و تصمیم گرفتند که او را تبعید و یا زندانی و یا بکُشند که سرانجام طرح قتل پیامبر را ریختند و مقدمات کار را فراهم ساختند، اما الله رب العالمین وی را از نقشه قتل باخبر ساخت و پیامبر مکه را بسوی مدینه ترک کرد و نجات یافت:
سوره انفال آیه 30
وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿۳۰﴾و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كشند يا بُكشند يا [از مكه] اخراج كنند و نيرنگ مىزدند و خدا تدبير مىكرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است (۳۰)
در طول تاریخ بشری ایمانداران راستین بواسطه ایمان ، ایقان و عمل به فرامین و دستورات حضرت احدیت به طرز فجیع و هولناکی قتل عام می شدند، چنانکه در مورد برخی از آنها قرآن می فرمایدکه دشمنان گودالهای بزرگی را حفر میکردند و مؤمنان را در آن می ریختند و زنده زنده آنها را آتش میزدند و از بالای گودالها شاهد و نظاره گر جزغاله شدن آنها می شدند:
سوره بروج آیات 4-8
قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ﴿۴﴾ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ ﴿۵﴾ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ ﴿۶﴾ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ ﴿۷﴾ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿۸﴾ مرگ بر آدمسوزان خندق (۴)همان آتش مايهدار [و انبوه] (۵)آنگاه كه آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند (۶)و خود بر آنچه بر [سر] مؤمنان مىآوردند گواه بودند (۷) و بر آنان عيبى نگرفته بودند جز اينكه به خداى ارجمند ستوده ايمان آورده بودند (۸)
برخورد فرعون با ساحرانی که ایمان آورده بودند نیز اینچنین بوده است:
سوره طه آیه 72
قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿۷۲﴾ گفتند ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و [بر] آن كس كه ما را پديد آورده است ترجيح نخواهيم داد پس هر حكمى مىخواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه [تو] حكم مىرانى (۷۲)
قرآن مبین در مورد ریشه و انگیزه مخالفت با انبیاء عوامل چندی را ذکر کرده است:
* پیروی از هوای نفسانی:
سوره مائده ایه 70
لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ ﴿۷۰﴾ ما از فرزندان اسرائيل سخت پيمان گرفتيم و به سويشان پيامبرانى روانه كرديم هر بار پيامبرى چيزى بر خلاف دلخواهشان برايشان آورد گروهى را تكذيب مىكردند و گروهى را مىكُشتند (۷۰)
* خودبزرگ بینی:
سوره غافر آیه 56
إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ﴿۵۶﴾ در حقيقت آنان كه در باره نشانههاى خدا بىآنكه حجتى برايشان آمده باشد به مجادله برمىخيزند در دلهايشان جز بزرگنمايى نيست [و] آنان به آن [بزرگى كه آرزويش را دارند] نخواهند رسيد پس به خدا پناه جوى زيرا او خود شنواى بيناست (۵۶)
* جهل و نادانی:
سوره بقره ایه 118
وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿۱۱۸﴾ افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمىگويد يا براى ما معجزهاى نمىآيد كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مىگفتند دلها [و افكار]شان به هم مىماند ما نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيدهايم (۱۱۸)
* سفاهت:
سوره بقره آیه 130
وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۳۰﴾ و چه كسى جز آنكه به سبكمغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمىتابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود (۱۳۰)
* علم اندک:
سوره غافرآیه 83
فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون ﴿۸۳﴾و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ريشخند مىگرفتند آنان را فروگرفت (۸۳)
قارون نیز در مقابل موسی(ع) ایستادگی می کند و می گوید من به خاطر (دانش) خود توانستم این همه مال و ثروت به دست آورم:
سوره قصص آیه 78
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿۷۷﴾ و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن و همچنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و در زمين فساد مجوى كه خدا فسادگران را دوست نمىدارد (۷۷)
به خطر افتادن منافع دنیوی نیز از عوامل مهمی است که کفار و مشرکین را به مخالفت با انبیاء می کشانده است، چنانکه در مورد قوم شعیب (ع) می فرماید:
سوره هود آیه 87
قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ﴿۸۷﴾ گفتند اى شعيب آيا نماز تو به تو دستور مىدهد كه آنچه را پدران ما مىپرستيدهاند رها كنيم يا در اموال خود به ميل خود تصرف نكنيم راستى كه تو بردبار فرزانهاى (۸۷)
در برخی آیات قرآن اشاره دارد که بر اثر هوا و هوس ، جهل و منافع دنیوی و عوامل دیگر دلهای مخالفان پیامبران در پوشش قرار گرفته بود که مانع پذیرش دعوت انبیاء می شدند:
سوره بقره آیه 88
وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾ و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مىآورند چه اندكشمارهاند (۸۸)
سوره فصلت آیه 5
وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِن بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ ﴿۵﴾ و گفتند دلهاى ما از آنچه ما را به سوى آن مىخوانى سخت محجوب و مهجور است و در گوشهاى ما سنگينى و ميان ما و تو پردهاى است پس تو كار خود را بكن ما [هم] كار خود را مىكنيم (۵)
جباران ( قدرتهای حاکمه):
نخستین گروهی که همواره در برابر انبیاء جبهه گیری و موضعگیری خصمانه و توأمان با خشونت داشتند جباران بودند، قدرتهای مادی و سیاسی حاکمه که به استعمار و استثمار توده های تحت ظلم می پرداختند هیچگاه نمی توانستند وجود انبیاء را تحمل کنند، آنها دعوت انبیاء را مخالف خواسته ها و منافع شخصی خود تلقی میکردند و برای اضمحلال و نابودی این نهضت توحیدی از هیچ کوشش و توطئه ای دریغ نداشتند. نمرود ها و فرعون ها از جمله قدرتهای حاکمه بودند که در برابر انبیاء موضعگیری می کردند.
قرآن درباره موضعگیری نمرود در مقابل ابراهیم چنین می گوید:
سوره بقره آیه 258
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۲۵۸﴾ آيا از (حال) آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مىنازيد، و) در باره پروردگار خود با ابراهيم محاجّه (مى)كرد، خبر نيافتى؟ آنكاه كه ابراهيم گفت: (پروردگار من همان كسى است كه زنده مىكند و مىميراند.) گفت: (من (هم) زنده مىكنم و (هم) مىميرانم.) ابراهيم گفت: (خدا(ى من) خورشيد را از خاور برمىآورد، تو آن را از باختر برآور.) پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمىكند. (۲۵۸)
قرآن برای ترسیم سیمای گردنکشان و جباران بزرگ تاریخ از ویژگیهای فرعون که نمونه و الگوی همه سلاطین ظلم و جور است چنین یاد میکند:
جباران ، مستکبران و طواغیت روی زمین برای اینکه مستضعفین را در چنگال اسارت و استبداد خویش، بعجز و ناتوانی و چپاول کشند و در نتیجه بر مَرکب مُراد سور شوند، با ویژگیهائی ذیل وارد عمل میشوند:
ایجاد تفرقه و اختلاف- قتل عام وحشیانه مردم - واداشتن زنان به روسپیگری
سوره قصص آیه 4
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿۴﴾ فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقهاى از آنان را زبون مىداشت پسرانشان را سر مىبريد و زنانشان را [براى بهرهكشى] زنده بر جاى مىگذاشت كه وى از فسادكاران بود (۴)
نابودی کشاورزی:
سوره بقره آیه 205
وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ ﴿۲۰۵﴾ و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مىكند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهكارى را دوست ندارد (۲۰۵)
ایجاد جو وحشت و خفقان:
سوره یونس آیه 83
فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ ﴿۸۳﴾ سرانجام كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى در حالى كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برترىجوى و از اسرافكاران بود (۸۳)
تهمت انحراف ، فساد و خرابکاری:
سوره اسرا آیه 101
... فِرْعَونُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا ﴿۱۰۱﴾... و فرعون به او گفت اى موسى من جداً تو را افسونشده مىپندارم (۱۰۱)
سوره غافر آیه 26
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ ﴿۲۶﴾ و فرعون گفت مرا بگذاريد موسى را بكشم تا پروردگارش را بخواند من مىترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند (۲۶)
تظاهر به دینداری:
فرعون نیز از این تزویر و پوشش فریبنده و تظاهر مذبوحانه تا اندازه ای استفاده می کند و به مردم میگوید: در سوره غافر آیه 26 " أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ " فرعون میگفت :من برای دین شما نگرانم و میترسم موسی دین شما را دستخوش تبدیل و تحریف قرار دهد و به دین شما لطمه و ضربه وارد شود.
بردگی فکری:
خصیصه دیگر فرعون استبدادگر این بود که از طرفی خود راه اعتلاجوئی و سرکشی را پیش گرفته بود، که قرآن میفرماید: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ و از طرفی دیگر در پناه این عُصیان و سلطه گری و قدرت نمائی و خودپرستی، ملّت خویش را به ذلت و خواری و استضعاف کشیده بود، برای شخصیت و افکار افراد هیچ نوع ارزش و اهمیتی قائل نبود، و آنان بردۀ حلقه بگوش و دنباله رو کورکورانه بودند.
قرآن مبین این نوع بدبختی و بیچارگی آن ملت مستضعف را این گونه بیان میکند:
سوره زخرف آیه 54
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿۵۴﴾ پس قوم خود را سبكمغز يافت [و آنان را فريفت] و اطاعتش كردند چرا كه آنها مردمى منحرف بودند (۵۴)
فرعون قوم و ملت خویش را به پستی و ذلت کشیده بود و آنان بدون چون و چرا از او متابعت و اطاعت میکردند
و تردیدی نیست که این نوع بردگی فکری، برای رشد و تکامل و آزادی و استقلال یک ملت بزرگترین و خطرناکترین مانع و سد راه خواهد بود.
مادی گرائی
سوره زخرف آیه 51
وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿۵۱﴾ و فرعون در [ميان] قوم خود ندا درداد [و] گفت اى مردم [كشور] من آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير [كاخهاى] من روان است از آن من نيست پس مگر نمىبينيد (۵۱)
ولخرجی و اسرافکاری
سوره دخان آیه 31
مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِّنَ الْمُسْرِفِينَ ﴿۳۱﴾ فرعون پیوسته سرکش و اعتلاجو بود و راه اسراف و تجاوز را می پیمود(۳۱)
خود رأیی و استبداد و ادعایی خدائی
سوره النازعات آیه 24
فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى ﴿۲۴﴾ و گفت پروردگار بزرگتر شما منم (۲۴)
سوره قصص آیه 38
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي... ﴿۳۸﴾و فرعون گفت اى بزرگان قوم من جز خويشتن براى شما خدايى نمىشناسم... (۳۸)
نتیجه اینکه: اگر تجاوز و ستم و سلطه جوئی به شکل ایجاد تفرقه و اختلاف در جامعه و تحکیم نظام طبقاتی صورت گیرد، این نوع استبداد استضعاف سیاسی است.
و اگر گروهی با غارت و چپاول ثروتهای یک جامعه و نیز نابودی کشاورزی آن منطقه را به هلاک و نابودی بکشانند این استثمار، استضعاف اقتصادی است.
و اگر سلطه گری با اتهام بر انبیاء و دعوتگران راه حق و تظاهر بدینداری(از سوی طاغوت) غارت فکر و شعور انسانی بوجود آورد و نهایت امر کوس خدائی سردهد، این استعباد و استضعاف ایدئولوژیکی خواهد بود.
و اگر قدرتهای سیاسی و مادی حاکمه مستبد استعدادهای خلاق و شکوفا جامعه را تحت سیطره و چپاول خود درآورد و از خلاقیت و شکوفائی بازدارد، استحمار و استضعاف فرهنگی بوجود آمده است.
و اگر بطور کلی طاغوت سلطه جو در یک جامعه با فریب و تزویر کیان و موجودیت یک ملت را دستخوش خُسران و تارج عمومی قرار دهد، استعمار و استضعاف اجتماعی تحقق یافته است.
و سرانجام بارزترین مظاهر یک جامعه مستضعف ، عبارت است از حاکمیت:
استبداد و استضاف سیاسی
استثمار و استضاف اقتصادی
استعباد و استضعاف ایدئولوژیکی
استحمار و استضعاف فرهنگی
استعمار و استضعاف اجتماعی
آیه فوق صفات زیر را برای فرعون ذکر میکند:
او خود را برتر از همه می دانست و تصمیم گیریهای اساسی را به تنهایی انجام میداد. زورگویی و دیکتاتور منشی او تا آنجا بود که دعوی ربوبیت می کرد و مدبری در امور مردم جز خود سراغ داشت
سوره قصص آیه 38
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي ... ﴿۳۸﴾ و فرعون گفت اى بزرگان قوم من جز خويشتن براى شما خدايى نمىشناسم ... (۳۸)
فرعون برای آنکه به استثمار مردم بپردازد و بتواند جنایات فوق را مرتکب شود از شیوه ها و تاکتیکهای گوناگونی استفاده میکرد که برای نمونه از " سلطه سیاسی" و " قدرت اقتصادی" او یاد کرد:
سوره زخرف آیه 51
وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿۵۱﴾ و فرعون در [ميان] قوم خود ندا درداد [و] گفت اى مردم [كشور] من آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير [كاخهاى] من روان است از آن من نيست پس مگر نمىبينيد (۵۱)
همچنین فرعون برای آنکه مردم محروم و به بند کشیده شده را از اطاعت موسی باز دارد به یک سلسله" تبلیغات روانی" دست می زد. چنانکه می گفت موسی فردی حقیر است و بیان روشنی ندارد و من از او برتر هستم
سوره زخرف آیه 52
أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ ﴿۵۲﴾ آيا [نه] من از اين كس كه خود بىمقدار است و نمىتواند درست بيان كند بهترم (۵۲)
فرعون برای جلوگیری از دعوت موسی آنچنان جو اختناقی را فراهم می آورد که افراد مستضعف وحشت داشتند که به موسی ایمان بیاورند و آن عده ای هم که ایمان آورده بودند به خاطر اذیت و آزارهای او در حال خوف و هراس به سر می بردند.
سوره یونس آیه 83
فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ ﴿۸۳﴾ سرانجام كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى در حالى كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برترىجوى و از اسرافكاران بود (۸۳)
فرعون و فرعون صفتان آنچنان دچار غرور و خودخواهی بودند که حاضر نبودند به بشری مانند خودشان ایمان بیاورند از نظر آنها قابل قبول نبود که به اطاعت فردی تن در دهند که قوم او سالیان دراز دربند آنها بوده اند.
سوره مؤمنون آیات 45 الی 47
ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿۴۵﴾ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ ﴿۴۶﴾ فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ ﴿۴۷﴾سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم (۴۵) به سوى فرعون و سران [قوم] او ولى تكبر نمودند و مردمى گردنكش بودند (۴۶)پس گفتند آيا به دو بشر كه مثل خود ما هستند و طايفه آنها بندگان ما مىباشند ايمان بياوريم (۴۷)
مَلأ ( اشراف _ ثروت اندوزان)
یکی دیگر از گروههایی که در برابر انبیاء ایستادگی کردند و به مبارزه با آنها پرداختند مَلأ بودند. مَلأ به گفته راغب، اجتماعی را می گویند که بر فکر خاصی اتفاق نظر دارند و منظر و دیدارشان چشمها را پُر می کند و شخصیت ظاهرشان مردم را به خود متوجه می سازد. قرآن از این طبقه 30 بار یاد کرده است. مَلأ در واقع همان اشراف هستند که وضع ظاهریشان نظر افراد محروم را به خود جلب میکند. قرآن مبین این طبقه را افرادی ثروت اندوز و اسیر زینت های دنیا معرفی می کند.
سوره یونس آیه 88
وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالًا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ ﴿۸۸﴾و موسى گفت پروردگارا تو به فرعون و اشرافش در زندگى دنيا زيور و اموال دادهاى پروردگارا تا [خلق را] از راه تو گمراه كنند پروردگارا اموالشان را نابود كن و آنان را دلسخت گردان كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند (۸۸)
این طبقه افرادی خودخواه و برتری جو هستند که در به بند کشیدن توده های محروم نقش بسزایی دارند.
سوره اعراف آیه 88
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ ﴿۸۸﴾ سران قومش كه تكبر مىورزيدند گفتند اى شعيب يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد يا به كيش ما برگرديد گفت آيا هر چند كراهت داشته باشيم (۸۸)
مَلأ، اصحاب و کارگزاران جباران بشمار می رفتند، آنها در تحکیم نظامات پوسیده ، پوشالی وخودکامه نقش اساسی داشتند و انبیاء و رسولان الهی نیز برای الغای نظام شرک آلود طبقاتی در ابتداء امر سراغ این دو طبقه می رفتند؛ دو طبقه ای که سخت وابسته به یکدیگر بودند.
سوره زخرف آیه 46
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۶﴾و همانا موسى را با نشانههاى خويش به سوى فرعون و سران [قوم] او روانه كرديم پس گفت من فرستاده پروردگار جهانيانم (۴۶)
سوره یونس آیه 75
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ ﴿۷۵﴾ سپس بعد از آنان موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و سران [قوم] وى فرستاديم و[لى آنان] گردنكشى كردند و گروهى تبهكار بودند (۷۵)
مَلأ از جمله افراد کافر و مشرکی بودند که همواره در برابر انبیاء به موضعگیری خصمانه می پرداختند.
سوره مؤمنون آیه 33
وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ ﴿۳۳﴾ و اشراف قومش كه كافر شده و ديدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگى دنيا آنان را مرفه ساخته بوديم گفتند اين [مرد] جز بشرى چون شما نيست از آنچه مىخوريد مىخورد و از آنچه مىنوشيد مىنوشد (۳۳)
اساساً مَلأ (اشراف_ثروت اندوزان) افرادی هستند که پول و امکانات مادی را ملاک ارزشها و برتری خود بر دیگران بشمار می آورند؛ چنانکه قرآن میفرماید این طبقه پس از موسی از پیامبر خویش خواستند که فردی را به عنوان فرمانده برای آنها انتخاب کند تا در رکاب او به جهاد بپردازند. هنگامی که پیامبرشان به امر خدا طالوت را برای زمامداری انتخاب کرد، آنها به موضعگیری ، مخالفت و عناد در برابر او پرداختند و گفتند او که ثروت زیای ندارد نمیتواند برما برتری داشته باشد.
سوره بقره آیه 246- 247
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿۲۴۶﴾ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۴۷﴾وَقَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۲۴۸﴾ آيا از [حال] سران بنى اسرائيل پس از موسى خبر نيافتى آنگاه كه به پيامبرى از خود گفتند پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پيكار كنيم [آن پيامبر] گفت اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد چه بسا پيكار نكنيد گفتند چرا در راه خدا نجنگيم با آنكه ما از ديارمان و از [نزد] فرزندانمان بيرون رانده شدهايم پس هنگامى كه جنگ بر آنان مقرر شد جز شمارى اندك از آنان [همگى] پشت كردند و خداوند به [حال] ستمكاران داناست (۲۴۶)و پيامبرشان به آنان گفت در حقيقتخداوند طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است گفتند چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آنكه ما به پادشاهى از وى سزاوارتريم و به او از حيث مال گشايشى داده نشده است پيامبرشان گفت در حقيقتخدا او را بر شما برترى داده و او را در دانش و [نيروى] بدنى بر شما برترى بخشيده است و خداوند پادشاهى خود را به هر كس كه بخواهد مىدهد و خدا گشايشگر داناست (۲۴۷) و پيامبرشان بديشان گفت در حقيقت نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و بازماندهاى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن] بر جاى نهادهاند در حالى كه فرشتگان آن را حمل مىكنند به سوى شما خواهد آمد مسلما اگر مؤمن باشيد براى شما در اين [رويداد] نشانهاى است (۲۴۸)
هامان نماد و الگویی تمام عیار از این طبقه است که قرآن مبین از او در کنار جباران و مُترفین یاد کرده است.
سوره غافر آیات 23- 24
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿۲۳﴾ إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ ﴿۲۴﴾ و به يقين موسى را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم (۲۳)به سوى فرعون و هامان و قارون [اما آنان] گفتند افسونگرى شياد است (۲۴)
سوره عنکبوت آیه 39
وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءهُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ ﴿۳۹﴾ و قارون و فرعون و هامان را [هم هلاك كرديم] و به راستى موسى براى آنان دلايل آشكار آورد و[لى آنها] در آن سرزمين سركشى نمودند و [با اين همه بر ما] پيشى نجستند (۳۹)
* مُترفین:
یکی دیگر از گروههایی که در برابر دین رحمانی به مخالفت و عناد میپرداختند" مُترفین" بودند. ما قبل از آنکه به ویژگیهای این گروه و طبقه اشاره کنیم به معنی این واژه می پردازم:
واژه مُترفین -که همراه مشتقاتش 8 بار در قرآن آمده- از کلمه ی ( ترفه) ریشه گرفته است و این کلمه نیز چنانکه راغب می گوید به معانی گشادگی و وسعت در نعمت است.
طبرسی نیز در معنای کلمه مُترف می گوید: مُترف کسی است که ترک شده و آنچه را که بخواهد می کند و از او جلوگیری نمی شود. بنابراین میتوان گفت که مُترف فردی لذت طلب و لجام گسیخته است که اهل عیش و نوش و خوشگذرانی است. مُترفین افرادی هستند که که علیرغم برخورداری از نعمت بسیار، کُفران نعت کرده، مرتکب فِسق و فُجور و ظلم و ستم میشوند. اینان تنها به فکر منافع مادی و خوشگذرانیهای خود بوده و با هر حرکت و نهضتی که سد راه خوشگذرانیها و رفاه طلبیهای آنها باشد مباره می کنند. نماد و الگوی تام و تمام این گروه"قارون" است که قرآن مبین به خصوصیات او در چند سوره اشاره کرده است. قرآن از او به عنوان ثروتمند و مغرور و خودخواه یاد میکند که به بنی اسرائیل ستم بسیار می کرد:
سوره قصص آیه 76
إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ﴿۷۶﴾ قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد و از گنجينهها آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آنها بر گروه نيرومندى سنگين مىآمد آنگاه كه قوم وى بدو گفتند شادى مكن كه خدا شادىكنندگان را دوست نمىدارد (۷۶)
تصور واهی قارون از اینکه ثروت و دارائی دنیوی عامل جاودانگی و عزت او خواهد بود.
قارون فردی مفسد و تبهکار بود. او به خاطر ثروت خویش به افزون طلبی و برتری جویی دست زده ، افراد جامعه را به محرومیت و فقر کشانده بود.
سوره قصص آیه 77
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿۷۷﴾ و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن و همچنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن و در زمين فساد مجوى كه خدا فسادگران را دوست نمىدارد (۷۷)
غرور و خودخواهی قارون تا آنجا بود که راضی نبود مال و ثروت را از آن خدا بداند و به او منتسب سازد، بلکه با بی ادبی و جسارت می گفت این مال و ثروت را به خاطر علم و دانش و لیاقت خود به دست آورده ام.
سوره قصص آیه 78
قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿۷۸﴾ [قارون] گفت من اينها را در نتيجه دانش خود يافتهام آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند و[لى اين گونه] مجرمان را [نيازى] به پرسيده شدن از گناهانشان نيست (۷۸)
علاوه بر خصوصیات فوق که قرآن برای مُترفین ذکر کرده خصوصیات دیگری را نیز برای آنها مطرح ساخته است. از جمله آنکه مُترفین افرادی هستند که اعتقادی به معاد و حیات پس از مرگ ندارند.
سوره واقعه آیات 45 – 47
إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ ﴿۴۵﴾ وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِيمِ ﴿۴۶﴾ وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿۴۷﴾ اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند (۴۵)و بر گناه بزرگ پافشارى مىكردند (۴۶) و مىگفتند آيا چون مرديم و خاك واستخوان شديم واقعا [باز] زنده مىگرديم (۴۷)
فِسق و فُجور نیز از دیگر ویژگیهای مُترفین است که قرآن کریم به آن اشاره کرده است.
سوره اسراء آیه 16
وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ﴿۱۶﴾ و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم خوشگذرانانش را وا مىداريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم (۱۶)
از دیگر ویژگیهای مُترفین، کُفر آنهاست، چرا که به گفته قرآن کریم آنها همواره در برابر انبیاء به موضعگیری خصمانه می پرداختند و پاسخ منفی به دعوت آنها می دادند.
سوره سباء آیه 34
وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ ﴿۳۴﴾ و [ما] در هيچ شهرى هشداردهندهاى نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان آنها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهايد كافريم (۳۴)
مُترفین برای آنکه از دعوت انبیاء سرباز زنند به آنها می گفتند که ما تنها از آیین گذشتگان خود پیروی می کنیم:
سوره زخرف آیه 23
وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ﴿۲۳﴾ و بدين گونه در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهندهاى نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند ما پدران خود را بر آيينى [و راهى] يافتهايم و ما از پى ايشان راهسپريم (۲۳)
* دستگاه آخوندیسم :
گروه دیگری که در مقابل انبیاء موضعگیری می کردند، آخوندهای فاسد بودند. قرآن از آخوندهای یهودی و مسیحی که در برابر انبیاء ایستادگی می کردند به نامهای " احبار" و " رهبان" یاد میکند:
سوره توبه آیه 34
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۳۴﴾ اى كسانى كه ايمان آوردهايد بسيارى از احبار و رهبان اموال مردم را به ناروا مىخورند و [آنان را] از راه خدا باز مىدارند و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه مىكنند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند ايشان را از عذابى دردناك خبر ده (۳۴)
قرآن مبین مردمی را که فرامین آخوندهای زمان خود را- که خلاف فرامین الهی بود- می پذیرفتند و به آن عمل می کردند، شدیداٌ توبیخ و سرزنش می کند و از آن مردم به عنوان اشخاصی که احبار و رهبان خود را ربّ تلقی می کردند یاد می کند.
سوره توبه 31
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۳۱﴾ اينان احبار و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيت گرفتند با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست منزه است او از آنچه [با وى] شريك مىگردانند (۳۱)
قرآن سکوت احبار و رهبان را در برابر گناهکاری مردم و بازنداشتن آنها از جمله کارهای زشت می داند.
سوره مائده آیات 62- 63
وَتَرَى كَثِيرًا مِّنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۶۲﴾ لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ ﴿۶۳﴾ و بسيارى از آنان را مىبينى كه در گناه و تعدى و حرامخوارى خود شتاب مىكنند واقعاً چه اعمال بدى انجام مىدادند (۶۲)چرا الهيون واحبار آنان را از گفتار گناه[آلود] و حرامخوارگىشان باز نمىدارند راستى چه بد است آنچه انجام مىدادند (۶۳)
شیوه و اُسلوب برخورد دستگاه آخوندیسم( یهود ، نصارا ، شیعه صفوی و سنی اموی) در طول تاریخ بشری این بوده که آنها با تحریف و دگرگون نمودن حقایق مُتون مقدس(تورات ، انجیل و قرآن) حق را با باطل درمی آمیختند و حقیقت را کتمان میکردند ودر این راستا بواسطۀ متروک و مهجور گذاشتن کتب الهی توسط مردم و انحصاری نمودن فهم متون مقدس به آخوندها زمینه استحمار و استعباد مردم فراهم میگردید و نتیجه امر اینکه خُزعبلات و لاطائلاتی تحت عنوان دین به خُرد مردم داده میشد که مخالفت صریح با متون مقدس تورات، انجیل و قرآن داشت :
*** دستگاه آخوندیسم کماکان مروج دین شرک، کفر، خرافات ، اباطیل مذهبی و بدعت بوده است ( جهت روشن شدن موضوع به مقالۀ " شرک در عبادت " که در این وبلاگ نوشته شده ، مراجعه فرمائید)
سوره بقره آیه 79
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ ﴿۷۹﴾ پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشدهاى] با دستهاى خود مىنويسند سپس مىگويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مىآورند (۷۹)
سوره بقره آیه 75
أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾ آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مىشنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مىكردند و خودشان هم مىدانستند (۷۵)
احبار و رهبان بواسطۀ منافع دنیوی با تحریف حقایق بشارت رسول جدید بعد از عیسی بن مریم را کتمان نمودند:
سوره بقره آیه 89
وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۸۹﴾و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنتخدا بر كافران باد (۸۹)
سوره بقره آیه 146
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۱۴۶﴾كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] دادهايم همان گونه كه پسران خود را مىشناسند او [=محمد] را مىشناسند و مسلماَ گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مىدارند و خودشان [هم] مىدانند (۱۴۶)
سوره بقره آیه 159
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ﴿۱۵۹﴾كسانى كه نشانههاى روشن و رهنمودى را كه فرو فرستادهايم بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب توضيح دادهايم نهفته مىدارند آنان را خدا لعنت مىكند و لعنتكنندگان لعنتشان مىكنند (۱۵۹)
سوره بقره آیه 174
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۴﴾ كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده پنهان مىدارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مىآورند آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذابى دردناك خواهند داشت (۱۷۴)
آخوندها خود را مُصلح می نامند و قُولشان مردم را به تعجب وا می دارد:
سوره بقره آیات 11-12
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾ و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مىگويند ما خود اصلاحگريم (۱۱)بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمىفهمند (۱۲)
سوره بقره آیه 204 الی 206
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿۲۰۴﴾وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ ﴿۲۰۵﴾ وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۲۰۶﴾ و از ميان مردم كسى است كه در زندگى اين دنيا سخنش تو را به تعجب وامىدارد و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه مىگيرد و حال آنكه او سختترين دشمنان است (۲۰۴)و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مىكند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهكارى را دوست ندارد (۲۰۵)و چون به او گفته شود از خدا پروا كن نخوت وى را به گناه كشاند پس جهنم براى او بس است و چه بد بسترى است (۲۰۶)
آخوندها، مقلدین را به تقلید کورکورانه سوق میدهند این درحالی است که قرآن مبین به صراحت تقلید (از مشتقات قلاده بوده ، همان قلاده ای که به گردن چهارپا می اندازند و بسوی خود میکشند) را نفی میکند و مسلمین را به تفکر ، تدبر ، تعقل و تأمل( اندیشیدن) متذکر میگردد:
سوره اسراء آیه 36
وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا ﴿۳۶﴾ و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد (۳۶)
سوره اعراف آیه 179
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹﴾ و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند [آرى] آنها همان غافلماندگانند (۱۷۹)
دستگاه آخوندیسم دین الله را فرقه فرقه میکند:
سوره روم آیات 31 الی 32
... وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۳۱﴾ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﴿۳۲﴾... و از مشركان مباشيد (۳۱)از كسانى كه دين خود را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند هر حزبى بدانچه پيش آنهاست دلخوش شدند (۳۲)
آری بسیاری از آخوندها ی شیعه ( حجت الاسلام ها - آیت الله ها و مراجع تقلید) و آخوندهای سنی ( ماموستاها – مولوی ها - شیخ الاسلام ها و مفتی ها ) به نام دین اموال مردم را غارت میکنند و به نام مذهب خون مردم را می مکند و توحید مردم را به شرک صریح تبدیل کرده بر جان ، مال ، ناموس و مقدرات مردم سیطره نموده و نقش اساسی در استحمار و استعباد مقلدین داشته و دارند و نتیجه اینکه در دیانت الهی عالم دینی داریم ولی طبقه خاصی تحت عنوان آخوند نداریم که بیاید و خود را واسطه بین الله و انسان بداند و حاکمیت الله را در روی زمین قبضه کند.
سوره توبه آیه 122
وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ ﴿۱۲۲﴾ و شايسته نيست مؤمنان همگى [براى جهاد] كوچ كنند پس چرا از هر گروهی از آنان دستهاى كوچ نمىكنند تا [دستهاى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند و مردم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند باشد كه آنان [از كيفر الهى] بترسند (۱۲۲)
از کسانی پیروی کنید که ازمردم وجوهات ، سهم امام و سادات و خمس نمی گیرند؟!
سوره یس آیه 21
اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿۲۱﴾ تبعیت کنید از کسانیکه از شما اجر و مزدی نمیخواهند و ایشان هدایت یافته اند(۲۱)
* مستضفان:
برخلاف زعم ناآگاهانۀ برخی" مستضعف" بمعنی " گدا" نیست، بلکه این واژۀ عربی که در قرآن مبین 15 بار عنوان شده، بمعنی: عجز و ناتوانی و به ضعف و محرومیت کشیده شده آمده است
وقتی " هارون" برادر " موسی" پیامبر الهی میگوید" سوره اعراف آیه 150 إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي منظور این است که " بنی اسرائیل" بخاطر اذیت ها و بهانه جوئی ها ناروا، او را تضعیف کرده و از انجام رسالت و مأموریتی که داشت، ناتوان و زبون کرده بودند.
" مجمع البحرین" فرهنگ معروف عربی مینویسد: مستضعف کسی است که نمیتواند کفر و بی دینی را نفی کند و ناچار خود ا به کفر میآلاید و یا اینکه نمیتواند راهی بسوی ایمان بازکند و همچون کودکان و افراد سبک عقل توانائی کامل ندارد.
علاوه بر جباران و مَلأ و مُترفين و دستگاه آخوندیسم كه جزء مُستكبران بودند، همواره گروهي از مستضعفان نیز در برابر پيامبران الهي ايستادگي كرده و با آنها به مخالفت ميپرداختند مستضعفان بواسطۀ ضعف و ناتواني خويش در جبهة طاغوت قرار گرفته و به دشمني با خدا و رسولان اومي پرداختند. برخي از اين مخالفان به خاطر ضف فكري قادر به شناخت جبهة حق از باطل نبودند و برخي ديگر نيز به خاطر ترس و وحشتي كه از مستكبران داشتند از ايمان آوردن به خدا و رسول او خودداري مي كردند.
مستكبران نه تنها خود به رويارويي با رسولان الهي مي پرداختند، بلكه با توطئه هاي گوناگون خود سد راه مستضعفين مي شدند و نمي گذاشتند تا آنها دعوت پروردگار متعال را لبيك گويند. مستكبران و ظالمان با تحميق(استحمار) و تخدير توده هاي محروم و ستمديده مي كوشيدند تا از آنها در جهت مقاصد شوم و پليد خويش بهره برداري نمايند. در اين ميان بسياري از مستضعفين به طرفداري از جبهة حق و برخي نيز به همكاري با جباران و مَلأ و مُترفين پرداخته و در راستاي خواسته ها و اميال ضد الهي اين مستكبران با خدا و رسولان او مبارزه مي كردند.
خداوند بواسطه رسولان خويش انسانها را به توحيد و يكتاپرستي دعوت مي نمايد و از آنها ميخواهد كه تنها او را پرستش كرده و تنها او را بخوانند و تنها بر او توكل نمايند و تنها از او ياري بخواهند و تنهااز او بترسند، چرا كه تنها خداوند است كه انسانها را به اُستوارترين و بهترين راه هدايت مي كند و ما را از گمراهي طواغیت در همه حال نجات مي بخشد، پس به راستي فقط پرستش خداست كه انسان را از عبوديت غير او رهائي مي بخشد.
همچنانکه استضعاف و زیربار ظلم و ستم رفتن در دیانت اسلام گناه محسوب میگرد بنابراین الله رب العالمین به موحدين فرمان میدهد برای نجات مستضعفین از یوغ ظالمان به پیکار و مبارزه بپردازید:
سوره نساء آيه 75
وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا ﴿75﴾ و چيست شما را كه پيكار نمي كنيد در راه خدا و مستضعفين از مردان و زنان و كودكاني كه مي گويند: پروردگارا بيرون ببر ما را از اين شهري كه ستمگرند مردمش و قرار ده براي ما از نزد خود سرپرستي و قرار ده براي ما از نزد خود ياوري.
بشارت الله بر مستضعفان:
سوره قَصَص آيه 5
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿5﴾ و مي خواهيم منت نهيم برآنان كه مستضعف واقع شدند در زمين و بگردانيمشان پيشواياني و بگردانيمشان ارث برندگان.
سوره اَعراف آيه 137
وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَآئِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ ﴿137﴾ و ارث داديم به گروهي كه مستضف شمرده مي شدند خاورهاي زمين و باخترهاي آنرا كه در آنها بركت نهاديم و انجام گرفت سخن پروردگارت به خوبي بر بني اسرائيل به سبب آنكه شكيبايي نمودند و واژگون ساختيم آنچه را مي ساختند فرعون و قومش و آنچه مي افراشتند.
در آیات متعدد قرآنی صحنۀ درگیری از محاجه و ستیزه مستضعفان با مستکبران در جهنم بدین صورت بیان شده است:
سوره غافر آیات 47الی 48
وَإِذْ يَتَحَاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِيبًا مِّنَ النَّارِ ﴿۴۷﴾ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ ﴿۴۸﴾ و آنگاه كه در آتش شروع به آوردن حجت مىكنند زيردستان به كسانى كه گردنكش بودند مىگويند ما پيرو شما بوديم پس آيا مىتوانيد پارهاى از اين آتش را از ما دفع كنيد (۴۷) كسانى كه گردنكشى مىكردند مىگويند [اكنون] همه ما در آن هستيم خداست كه ميان بندگان [خود] داورى كرده است (۴۸)
سوره نساء آيات 97 الی 99
إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا ﴿97﴾إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً ﴿98﴾ فَأُوْلَئِكَ عَسَى اللّهُ أَن يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللّهُ عَفُوًّا غَفُورًا ﴿99﴾ كساني كه دريابندشان فرشتگان در حالي كه ستم كننده برخويشتن اند، به آنها مي گويند: در چه بوديد؟ مي گويند: بوديم مستضعفاني در زمين، گويند: آيا نبود زمين خدا پهناور تا هجرت كنيد در آن، پس آنان جايگاهشان دوزخ است و چه بد بازگشتگاهي است.مگر مستضعفيني از مردان و زنان و كودكاني كه نه چاره توانند و نه راه به جايي برند، كه اينان را اُميد است خدا درگذرد از ايشان و خداوند بخشنده آمرزنده است.
سوره سَبَأ آيات 31 الی 33
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ ﴿31﴾قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءكُم بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِينَ ﴿32﴾ وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿33﴾ و گفتند: آنان كه كفر ورزيدند، هرگز ايمان نياوريم بدين قرآن و نه بدآنچه پيش از آن است و كاش مي ديدي زماني را كه ستمگران نگه داشته مي شدند نزد پروردگار خويش، برمي گردانند برخي از ايشان به برخي گفتار را، گويند: آنان كه مستضعف شده اند بدانان كه برتري جُستند اگر نبوديد شما هرآينه ميبوديم ما مؤمنان، گفتند: آنان كه برتري جُستند بدانان كه مستضف گرفته شدند، آيا ما بازداشتيم شما را از هدايت پس از آنكه بيامد بسوي شما ، بلكه بوديد شما گنهكاران و گفتند: آنان كه مستضعف گرفته شدند به آنان كه برتري جُستند بلكه نبرنگ شب و روز بود هنگامي كه فرمان ميدادي ما را كه كفر ورزيم به خدا و قرار دهيم برايش همتاياني و نهان داشتند پشيماني را گاهي كه ديدند عذاب را و نهاديم زنجيرها را در گردنهاي آنان كه كفر ورزيدند، آيا پاداش داده شدند جز آنچه را كه انجام ميدادند
سوره هود آيه 59
وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ﴿59﴾ وَأُتْبِعُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ﴿60﴾ و به دنبال فرمان هر زورگوى ستيزهجوى رفتند (59) [سرانجام] در اين دنيا و روز قيامت لعنت بدرقه [راه] آنان گرديد (60)
وقتی ابراهیم(ع) قوم خود را به آیین توحیدی دعوت می کند برخی از همین مستضعفان همگام با مستکبران او را به کشته شدن و یا سوزاندن تهدید می کنند:
سوره عنکبوت آیه 24
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۲۴﴾ و پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند بكشيدش يا بسوزانيدش ولى خدا او را از آتش نجات بخشيد آرى در اين [نجات بخشى خدا] براى مردمى كه ايمان دارند قطعا دلايلى است (۲۴)
از موضعگیری قوم عاد در برابر انبیاء نیز قرآن چنین یاد می کند:
سوره هود آیه 59
وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْاْ رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ﴿۵۹﴾ وَأُتْبِعُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ ﴿۶۰﴾ و اين [قوم] عاد بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند و فرستادگانش را نافرمانى نمودند و به دنبال فرمان هر زورگوى ستيزهجوى رفتند (۵۹)و [سرانجام] در اين دنيا و روز قيامت لعنت بدرقه [راه] آنان گرديد آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كفر ورزيدند هان مرگ بر عاديان قوم هود (۶۰)
البته این نکته قابل ذکر است که هرچه بر دعوت انبیاء افزوده می شد مستضعفان بیشتری به آنها روی می آوردند و با اظهار پشیمانی از گذشته خویش به مبارزه با مستکبران – که موجبات اسارت آنها را در قبل فراهم آورده بودند- می پرداختند. اما در این میان برخی نیز علیرغم هشدارها و آگاهی بخشیهای انبیاء اسیر هوا و هوسهای نفسانی خویش شده، به همکاری با جبهۀ باطل ادامه می دادند. چنانکه قرآن در توبیخ آنها چنین می گوید:
سوره سباء آیه 31
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ ﴿۳۱﴾و كسانى كه كافر شدند گفتند نه به اين قرآن و نه به آن [توراتى] كه پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد و اى كاش بيدادگران را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان ازداشتشدهاند مىديدى [كه چگونه] برخى از آنان با برخى [ديگر جدل و] گفتگو مىكنند كسانى كه زيردست بودند به كسانى كه [رياست و] برترى داشتند مىگويند اگر شما نبوديد قطعا ما مؤمن بوديم (۳۱)
سوره احزاب آیات 64 الی 68
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا ﴿۶۴﴾ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَّا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا ﴿۶۵﴾ يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا ﴿۶۶﴾ وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿۶۷﴾ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا ﴿۶۸﴾ خدا كافران را لعنت كرده و براى آنها آتش فروزانى آماده كرده است (۶۴) جاودانه در آن مىمانند نه يارى مىيابند و نه ياورى (۶۵)روزى كه چهرههايشان را در آتش زيرورو مىكنند مىگويند اى كاش ما خدا را فرمان مىبرديم و پيامبر را اطاعت مىكرديم (۶۶)و مىگويند پروردگارا ما سادات و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند (۶۷)پروردگارا آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتى بزرگ (۶۸)
والسلام – عبدالرحمن حنیف