۱۳۸۹/۰۲/۰۳

نفی معصومیت در قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
عصمت در معناي لغوي به معناي: منع- نگاهداري نفس از گناه- پاكدامني – ملكه ی اجتناب از گناه و خطا – مصون بودن از گناه و اشتباه ترجمه گرديده است تعريف عصمت: علماي باصطلاح اسلامي؟! در تعريف عصمت گفته اند كه آن نيرويي است در درون انبياء كه آنها را از گناه و معصيت و خطا و اشتباه باز مي دارد عصمت نيرويي است كه بر اثر برخورداري از آن، انگيزة گناه در وجود پيامبر از ميان مي رود و در نتيجه پيامبر مرتكب گناه نمي شود عصمت يك خصوصيت نفساني و دروني است كه دارندة آن را از ارتكاب گناه بازميدارد براي انبياء دو نوع عصمت تراشيده اند؟!
* مصونيت از گناه
* مصونيت از خطا و اشتباه
منظور از عصمت از گناه اين است كه انبياء هيچ گاه نافرماني اوامر الهي را نمي كنند و آنچه را كه در شرايعشان معصيت ناميده مي شود مرتكب نمي شوند. منظور از عصمت از خطا و اشتباه نيز اين است كه انبياء از هر نوع خطاي عمدي و سهوي مصون هستند. مصونيت پيامبر از گناه به عمل وي مربوط مي شود و مصونيت از خطا و اشتباه مربوط به علم وي مي باشد. قبل از بررسي عدم جايگاه معصوميت انبياء الهي، شايد اين سؤال مهم در ذهن افراد تداعي كند كه اگر رسولان الهي معصوم نيستند پس ما چگونه اطمينان حاصل كنيم كه كُتب آسماني(تورات- انجيل- قرآن) كه بواسطه ی آنان به ما رسيده دستخوش تحريف و تغيير آنان قرار نگرفته باشد؟
* خداوند آيات خويش را بر پيغمبران الهي القاء ميكند
سوره نمل ﴿6﴾
وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ همانا آيات قرآن از جانب حكيم دانا بر تو القاء ميشود
با استناد به اين آيه تعاليم وحي توحيدي از جانب الله رب العالمين بر قلب رسولان الهي نازل گرديده
* در كنار وحي الهي،القائات شيطاني وجود داشته؟!
سوره حج ﴿52﴾
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‏نمود شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] مى‏كرد پس خدا آنچه را شيطان القا مى‏كرد محو مى‏گردانيد سپس خدا آيات خود را استوار مى‏ساخت و خدا داناى حكيم است
* حفاظت از كلام خدا به عهده خداست " قرآن كتابي است كه خداوند مصونيت و حفاظت از آنرا تضمين نموده"
سوره حج﴿9﴾
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ بى‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود
* قرآن از نزد خداوند حكيم و ستوده اي است كه عنصر باطل در آن رسوخ نميكند
سوره فصلت﴿42﴾
لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ پيش روى آن و از پشت‏سرش باطل به سويش نمى‏آيد وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده[صفات] (42)
* بررسي عدم معصوميت آدم
سوره بقره ﴿35﴾
وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد] و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود
در اين آيه خداوند به آدم و همسرش دستور مي دهد كه در بهشت به درخت مخصوص نزديك نشويد، چرا كه در صورت نزديكي به آن در زمره " ستمكاران" خواهند بود و در آيه بعد ميفرمايد:
سوره بقره ﴿36﴾
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ ...
پس شيطان آن دو را لغزانيد و بيرون راندشان از آنچه بودند در آن
مطابق اين آيه شريفه آدم و همسرش تحت تأثير القائات شيطاني قرار گرفته و موجبات اخراج خود را از بهشت فراهم آوردند
بعد از اين ماجرا، آدم متوجه خطا و اشتباه و گناه خود شده و از خداوند طلب عفو و مغفرت مي كند
سوره بقره ﴿37﴾
فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ پس آدم از پروردگارش سخناني دريافت و به سوي او توبه كرد و همانا اوست توبه پذيرندة مهربان در آيه اي ديگر نزديكي آدم به شجرة ممنوعه را نسيان آدم نسبت به عهد الهي دانسته است
سوره طه﴿115﴾
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا و بدرستي پيمان بستيم با آدم پيش از اين ، پس فراموش كرد و براي او عزمي را نيافتيم
سوره طه ﴿121﴾
وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى و نافرماني كرد آدم پروردگارش را پس زيانكار شد
در اين آيه نسبت فراموشي ، نسيان واغوا را به حضرت آدم داده كه منافي عصمت است
سوره اعراف﴿22﴾
فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى‏هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت‏شيطان براى شما دشمنى آشكار است
سوره اعراف ﴿23﴾
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود
آيه فوق نسبت ظلم را به آدم داده كه منافي عصمت ميباشد
از آيات فوق اين مهم استنتاج ميگردد كه حضرت آدم تحت تأتير القائات شيطاني قرار گرفته و دستور الهي را نافرماني نموده است
* بررسي عدم معصوميت نوح
سوره هود آيات 45 الي 47
وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿45﴾قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿46﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ ﴿47﴾ و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از كسان من است و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترين داورانى (45) فرمود اى نوح او در حقيقت از كسان تو نيست او [داراى] كردارى ناشايسته است پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى‏دهم كه مبادا از نادانان باشى (46)گفت پروردگارا من به تو پناه مى‏برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم (47)
در اين آيات استنباط ميشود اگر نوح معصوم بوده پس چرا سئوال نامناسبي از خداوند كرده است و چرا مورد عتاب و مؤاخذه الهي قرار گرفته؟
* بررسی عدم معصومیت داوود
سوره ص آیات 21 الی 25
وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿۲۱﴾ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ ﴿۲۲﴾ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ﴿۲۳﴾ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ﴿۲۴﴾ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿۲۵﴾ و آيا خبر دادخواهان چون از نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد (۲۱)وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس [ما] دو مدعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده پس ميان ما به حق داورى كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش (۲۲) اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و مى‏گويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است (۲۳)[داوود] گفت قطعاً او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميش‏هاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مى‏دارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده‏ايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد (۲۴)و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم و در حقيقت براى او پيش ما تقرب و فرجامى خوش خواهد بود
(۲۵)

قضاوت یک جانبه و عدم برخورد عدالت مابین دو شاکی نشانگر نفی معصومیت میباشد

* بررسي عدم عصمت ذوالنون" يونس"
سوره صافات آيات 139 الي 145
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿139﴾ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿140﴾فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ ﴿141﴾ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿142﴾ فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ ﴿143﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿144﴾ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ ﴿145﴾ و در حقيقت‏يونس از زمره فرستادگان بود (139) آنگاه كه به سوى كشتى پر بگريخت (140) پس [سرنشينان] با هم قرعه انداختند و [يونس] از باختگان شد (141)[او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود (142) و اگر او از زمره تسبيح‏كنندگان نبود (143) قطعا تا روزى كه برانگيخته مى‏شوند در شكم آن [ماهى] مى‏ماند (144) پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم (145)
سوره انبياء ﴿87﴾
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم (87)
* بررسي عدم عصمت يوسف
سوره يوسف﴿33﴾
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ [يوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست‏داشتنى‏تر است از آنچه مرا به آن مى‏خوانند و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد
سوره يوسف ﴿24﴾
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او مى‏كرد چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود (24)
* بررسي عدم معصوميت موسي
سوره قصص آيات 15 الي 17
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴿15﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿16﴾ قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِّلْمُجْرِمِينَ ﴿17﴾ و داخل شهر شد بى‏آنكه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد يافت‏يكى از پيروان او و ديگرى از دشمنانش [بود] آن كس كه از پيروانش بود بر ضد كسى كه دشمن وى بود از او يارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را كشت گفت اين كار شيطان است چرا كه او دشمنى گمراه‏كننده [و] آشكار است (15) گفت پروردگارا من بر خويشتن ستم كردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت كه وى آمرزنده مهربان است (16) [موسى] گفت پروردگارا به پاس نعمتى كه بر من ارزانى داشتى هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود (17)
* بررسي عدم معصوميت محمد رسول الله
سوره عبس آيات 1 الي 10
عَبَسَ وَتَوَلَّى ﴿1﴾ أَن جَاءهُ الْأَعْمَى ﴿2﴾ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى ﴿3﴾ أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى ﴿4﴾ أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى ﴿5﴾ فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى ﴿6﴾ وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى ﴿7﴾ وَأَمَّا مَن جَاءكَ يَسْعَى ﴿8﴾ وَهُوَ يَخْشَى ﴿9﴾ فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى ﴿10﴾ چهره در هم كشيد و روى گردانيد (1) كه آن مرد نابينا پيش او آمد (2) و تو چه دانى شايد او به پاكى گرايد (3) يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد (4) اما آن كس كه خود را بى‏نياز مى‏پندارد (5) تو بدو مى‏پردازى (6) با آنكه اگر پاك نگردد بر تو [مسؤوليتى] نيست (7)و اما آن كس كه شتابان پيش تو آمد (8) در حالى كه [از خدا] مى‏ترسيد (9) تو از او به ديگران مى‏پردازى (10)
در آيات فوق خداوند محمد رسول الله را بواسطه عدم توجه به يك فرد نابيناكه احساس نياز به كلام خدا داشته مورد عتاب و مؤاخذه قرار داده است
سوره تحريم﴿1﴾
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است
سوره احزاب ﴿37﴾
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا و آنگاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى مى‏گفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مى‏كردى و از مردم مى‏ترسيدى با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت [و او را ترك گفت] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد
در آيه فوق رسول خدا بجاي اينكه فرمان الهي را مبني برشكستن دو سنت جاهلي مشركين يعني (اول: حرام بودن ازدواج با همسر مطلقة پسرخوانده برابر عرف محيط و دوم كسرشأن بودن ازدواج با همسر مطلقة پسرخوانده) را اطاعت كند از اجراي عملي اين فرمان واهمه داشته و از مشركين ميترسد فلذا در اين آيه مورد سرزنش و مؤاخذه الله رب العالمين قرار ميگيرد
سوره مؤمن (غافر) ﴿55﴾
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ پس صبر كن كه وعده خدا حق است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش (55)
سوره فتح آيات 1 الي 3
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا ﴿1﴾لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿2﴾ وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا ﴿3﴾ ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى (1) تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد و نعمت‏خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدايت كند (2)تو را به نصرتى ارجمند يارى نمايد (3)
سوره محمد ﴿19﴾
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست و براى گناه خويش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت كن] و خداست كه فرجام و مآل [هر يك از] شما را مى‏داند (19)
* هيچ كس حتي انبياء الهي معصوم نيستند
سوره نحل﴿61﴾
وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مى‏كرد جنبنده‏اى بر روى زمين باقى نمى‏گذاشت ليكن [كيفر] آنان را تا وقتى معين بازپس مى‏اندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پيش نمى‏توانند افكنند (61)
سوره فاطر﴿45﴾
وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه انجام داده‏اند مؤاخذه مى‏كرد هيچ جنبنده‏اى را بر پُشت زمين باقى نمى‏گذاشت ولى تا مدتى معين مهلتشان مى‏دهد و چون اجلشان فرا رسد خدا به [كار] بندگانش بيناست (45)
آيات فوق دلالت بر عدم معصوميت ابناي بشر حتي رسولان الهي دارد و نفي معصوميت به معناي زير سؤال بردن مقام والاي آنان نيست چرا كه آنان بشري مثل ما بوده و تنها وظيفه آنان ابلاغ رسالت الهي است و لاغير.
سوره كهف﴿110﴾
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى‏شود كه خداى شما خدايى يگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد
سوره مائده﴿99﴾
مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ وَاللّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ بر پيامبر [خدا وظيفه‏اى] جز ابلاغ [رسالت] نيست و خداوند آنچه را آشكار و آنچه را پوشيده مى‏داريد مى‏داند
* برداشت 14 معصوم از آيه 33 سوره احزاب زیر عنوان آیه تطهیر؟!
سوره احزاب ﴿33﴾
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا جز اين نيست كه خداوند ميخواهد از شما دور كند پليدي را اهل خانه و شما را پاك سازد پاك ساختني
در آيه فوق الذکر الله رب العالمین نميفرمايد كه من شما را اي اهل خانه پاك كردم، ميفرمايد: ميخواهد دور كند از شما پليدي را (مشروط براينكه از فرامين الهي پيروي كنند) و این مهم شامل همه ایمانداران و حتي محمد رسول الله و همسران وي نيز ميگردد و ضمناً برای درک بهتر این آیه بایستی از آیات 28 الی 33 سوره احزاب نگاهی وافی گردد که منظور الله رب العالمین همسران رسول بوده و ضمیر " کُم " رسول را نیز در این حیطه قرار میدهد.
سوره نجم﴿32﴾
فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى پس خودتان را پاك مشماريد او به [حال] كسى كه پرهيزگارى نموده داناتر است
* خداوند پرهيزگاري و پليد كاري را در نهاد و سرشت همه انسانها به ودیعه گذاشته و راه هدايت و ضلالت را نيز مشخص نموده است
سوره شمس آيات 7 الي 10
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿7﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ﴿9﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿10﴾ و نفس و آن كس كه آن را درست كرد (7) سپس پليدكارى و پرهيزگاري اش را به آن الهام كرد (8) كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعاً رستگار شد (9) و هركه آلوده‏اش ساخت قطعاً زيان كرد (10)
سوره نور ﴿21﴾
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از گامهاي شيطان پيروي نكنيد و هر كس از گامهاى شيطان پيروي كند [بداند كه] او به زشتكارى و ناپسند وامى‏دارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هرگز هيچ كس از شما پاك نمى‏شد ولى [اين] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مى‏گرداند و خدا[ست كه] شنواى داناست
سوره نساء﴿49﴾
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً آيا به كسانى كه خويشتن را پاك مى‏شمارند ننگريسته‏اى [چنين نيست] بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مى‏گرداند و به قدر نخ روى هسته خرمايى ستم نمى‏بينند
سوره آل عمران﴿164﴾
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
والسلام- عبدالرحمن حنيف

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جستجوی این وبلاگ

عبدالرحمن حنيف